Monday, September 17, 2007

 

پس بگذار پنهان و ناشناخته زندگی کنم"
و بدون زاری به دیار باقی بشتابم
به آرامی چشم از دنیا بربندم
و هیچ سنگی
".و هیچ سنگی نگوید که در کجا آرميده ام



Alexander Pope قطعه ای از شعر تنهايی اثر
شاعر انگليسی قرن هجدهم

Comments:
اما من دلم می خواهد که تمام ثانیه های بی من حسرت با من بودن را فریاد کند چه اهمیت دارد که نام من بر سنگی نوسته شده باشد یا نه
 
چقدر ساده و غمگین بود.تو که حالت خوبه؟
 
Mohsen Jon,
Thanks for informing me of your new post!
Sorry I can not post in Farsi! My computer is not equipped with Farsi! :(,
Love the images & the poems remind me of the time I was home! (Oh home Sweet Home)!
Thanks for sharing!
Nooshin
 
Post a Comment



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?